اون لحظه که توی
اون لحظه که توی آسانسور داری میای بالا ک بری خونه و بوی قرمه سبزی همه جاپیچیده برادرزاده ام مهد میره ولی اصلا سر کلاس نمیشینه،تازگیا خبردار شدیم انقد رفته پیش مدیر مهد نشسته، جزو پرسنل دفتری شده،به عنوان رابط وقتی پدر مادرا میان دنبال بچه هاشون،ایشون میره بچه ها رو صدا می کنه،با مدیر مهد بانک هم میره
و در عین ناامیدی میگی عمرا از خونه ما باشه و پاتو میزاری خونه میبینی قرمه سبزی دارین